اصل رضاییبودن، یکی از شاخصههای اصلی رسیدگی قضایی در جامعه بینالملل امروز به شمار میرود. این نکته که دیوان بینالمللی دادگستری نمیتواند بدون رضایت یک دولت، وارد رسیدگی قضایی شود، ریشه در اساسنامه این دادگاه جهانی دارد که فلسفه آن را نیز باید در ساختار تکاملنیافتة جامعه جهانی جست. بااینحال، ازآنجاکه بسیاری این اصل را برخلاف مفهوم بسط دادگستری و گسترش عدالت دانستهاند، انتقادات بسیاری نسبت به آن مطرح شده است. اما علیرغم همة این انتقادها، دیوان بینالمللی دادگستری کوشیده است ـ تقریباً بدون هیچ استثنایی ـ از این اصل بنیادین در همة رسیدگیهای ترافعی حراست کند. ولی بررسی رویهقضایی دیوان در عرصه صلاحیت مشورتی، گویای نوعی نرمش در اِعمال اصل رضاییبودن به شمار میرود. بهاختصار باید گفت، دیوان از یکسو با تأکید بر رضایت دولتها بهعنوان پیششرط هرگونه اظهارنظر ترافعی، توانسته است جایگاه رفیع خود را بهعنوان یک نهاد قضایی بیطرف و خالی از شائبههای سیاسی حفظ کند و از سوی دیگر، با ارائه تفسیری پیشرو از اصل رضاییبودن در عملکرد مشورتی خود، بهدور از باریکاندیشیهای سنتی، جایگاه خود را بهعنوان رکن اصلی قضایی ملل متحد بازیابد. درحقیقت، باید ایجاد نوعی موازنه میان این «دوگانگی کارکرد» را شاهکار قاضی دادگاه جهانی برای تکمیل اندیشه دادگستری در نظم حقوقی بینالمللی توصیف کرد.